-
شکلات تلخ
سهشنبه 25 تیر 1392 21:09
سلام دوستان....من خودم این داستانو خیلی دوست دارم امیدوارم شما هم بخونید خوشتون بیاد :) admin: حمیـــدرضـــا چشمانش پر بود از نگرانی و ترس لبانش می لرزید گیسوانش آشفته بود و خودش آشفته تر - سلام کوچولو .... مامانت کجاست ؟ نگاهش که گره خورد در نگاهم بغضش ترکید قطره های درشت اشکش , زلال و و بی پروا چکید روی گونه اش -...
-
یک داستان
یکشنبه 23 تیر 1392 21:09
امروز می خوام براتون یه داستان بذارم امیدوارم خوشتون بیاد و میدونم که میاد روزی مجنون در حال دویدن بود برای دیدن عشقش و از روی سجاده شخصی عبور کرد مرد نمازش را شکست گفت مردک در حال راز نیاز با خدا بودم برای چه این رشته را بریدی مجنون لبخندی زد گفت عاشق بنده ای بودم و شوق دیدار او را داشتم و تورا ندیدم تو که عاشق خدا...
-
دوره نامردی
شنبه 22 تیر 1392 18:18
می گویند : دوره دوره ی ِ نامردیست اما ، من به مردانگی ِ تو شک ندارم مـــــــــــــــادر . Admin: حمیدرضا
-
آخر
پنجشنبه 20 تیر 1392 11:05
باز هم متنی از دفترم فکر میکنم همه این حس تجربه کرده باشن راستی چرا من همیشه یادم میره سلام کنم سلام :) همیشه از آن چند دقیقه ی آخر می ترسم از آن یکی دو تا اس ام اس آخر از آن چند خط آخر چت از آن حرف های خورده ی آخرین دیدار از آن نگاه آخر من همیشه ازین کمی مانده به آخر ها می ترسم .. اصلا کاش همیشه همه چیز قبل از آن چند...
-
تقدیم به تمام والدین بی ملاقاتی در آسایشگاه سالمندان
چهارشنبه 19 تیر 1392 09:39
تقدیم به تمام والدین بی ملاقاتی در آسایشگاه سالمندان تیک تاک ساعت اینجا مرا یاد تو می اندازد پسر کوچک من یادت نیست تا سحر بر سر بالین تو بیدار نشستم که مبادا پشه ای بزند نیش بر آن صورتِ زیبای تو فرزندِ گلم یا که در نیمۀ شب ها نکند شیر بخواهی و من از گریه و بی تابی تو خواب ، وغافل باشم پسر دلبندم من در اینجا پدری می...
-
گاهی هم خوبه یادش کنیم
دوشنبه 17 تیر 1392 21:01
من یه دفتری دارم که اگه یه جمله زیبا ببینم با یه شعر توش یاداشت میکنم گاهی هم خودم یه چیزایی مینویسم که بشتر خط خطی کردن امروز که داشتم دفترم ورق میزدم چشمم خورد به این متن زیبا , وقتی خوندمش خیلی لذت بردم با خودم گفتم که برای شما هم بذارم و امیدوارم که شما هم از همون قدر که من از خوندنش لذت بردم لذت ببرید دوستتون...
-
مادر
یکشنبه 16 تیر 1392 20:13
عـــــاشق دســـت پــــخت مـــادرمـــم اگــــرم ســــرد باشه مشکلی نیست در عوض یه ادویه می زنه که بکـــــــــــــــره تو هیچ رستورانی نیستو اسمش عــــــشـــقه admin : حمیدرضا
-
شعر
شنبه 15 تیر 1392 20:04
گذاشتن پست دوم وبلاگ میشه به جرات گفت که از پست اول سخت تره اونم وبلاگ ما که قرار نیست از جایی کپی کنه و کلا" مطالب آزاده برای پست دوم می خوام یه شعر از شعرای فروغ بذارم , شعر همیشه حال من خوب میکنه امیدوارم برای خوانندگان این وبلاگ هم همینطور باشه نمی دانم چه می خواهم خدایا به دنبال چه میگردم شب و روز چه می جوید...
-
یک دو سه
جمعه 14 تیر 1392 15:43
یـــــــــــــــکـ دو ســــــــــــــه