امروز می خوام براتون یه داستان بذارم امیدوارم خوشتون بیاد و میدونم که میاد
روزی مجنون در حال دویدن بود برای دیدن عشقش و از روی سجاده شخصی عبور کرد
مرد نمازش را شکست گفت
مردک در حال راز نیاز با خدا بودم برای چه این رشته را بریدی
مجنون لبخندی زد گفت
عاشق بنده ای بودم و شوق دیدار او را داشتم و تورا ندیدم تو که عاشق خدا بودی چطور مرا دیدی
خوش به حال لیلی نه؟ این عشق کجا عشق اون مرد عارف کجا من که حسودیم شد
Admin: مهران
سلام پسرا...
وب خوبی دارین.
خوشحال میشم به منم سر بزنید و اگه با تبادل لینک موافق بودید خبرم کنید.
کلی لاااااااااااااااااااااایک
بدو اپمممممممممممممممم
سلاااااااااااااااااااام من آپم...
لااااااااااااااااااااااااااااااااااااایک
به منم سربزن منتظرم
بابای
اینجا مهم نیست چه باشی، مهم آن است از تو چه بگویند
من آآآآآآآآآآآآآآآآآآآپم...منتظرتم..
سلام شما آدرس نذاشتین که من اسمتون رو تو لینک هام ثبت کنم
وبلاگت باحال..چکارکنم وبلاگم به قشنگی وپرمخاطبی وبلاگت بشه
خیلی قشنگه!!!
ولی قالبتون خیییییییییلییییییییییی قشنگتره!!
راستی اسم وبلاگم رو عوض کردم
اهنگ جدید گذاشتم بیا ببین اهنگم چطوره نظر یادت نره
سلــــــــــــــــــــــام
وب زیبایی دارید
امیدوارم بازهم شما زیلرت کنم در وبگاهم
سپاس
ارکالییان
سلام شمام وب خوبی داری ممنون که بهم سر زدی
salaaaaaaaam mamnunam ke sar zaDn,webetunam ghashangeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
لینک شدی من رو با عنوان عکس های دخترونه ladypink لینک کن ادرس هم که داری
سلام راستی من نیمیدونم چه طوری اسمت رو توی لینک ها ثبت کنم
عجب صبری خدا دارد
اگر من جای او بودم
همان یک لحظه اول که لم را می دیدم
از مخلوق بی وجدان
جهان را با همه زیبایی و زشتی
به روی یکدیگر ویرانه می کردم...
یه سلام دیگه آپم بدو بیا
سلام من برای وبلاگم مطلب جدید گذاشتم سر بزن
سلام خیلی خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییی جالب بود
سلام خوب هستین ؟شرمنده ببخشین اون دفعه ک اومدین نظر دادین اشتباهی نظرتونو فک کنم حذف کردم باشه چشم خبر تون میکنم .راسی الانم دارم اپ میکنم
ووی چ شکلکای با نمکی دارین شوما